گزارش مادر ایلیا از مراحل رسیدن به مرحله تثبیت

تجربه مادر ایلیا از درمان لکنت


سلام به همه ی اعضای گروه مامان ايليا طالبی هستم الان ٩سال داره از ٣ سالگی لكنت پيدا كرد همون اول لكنتش كلمه ای و كم بود هرچه گذشت لكنت بدتر و بدتر شد من هم عصبی تر چون پسر خواهرم هم لكنت شديد داشت ديده بودم چه زجری میكشه نميتونستم خود رو كنترل كنم وگريه ميكردم.

همه ی درمان ها رو انجام داديم هركسی هر پيشنهادی ميداد قبول ميكردم كه خدا كنه خوب بشه از دارو های سنتی كه حتی مشهد هم رفتيم دكتر طب سنتی درمانگر های متفاوت ،نوار مغز ازش گرفتن ، دارو اعصاب بهش دادن هيچ تاثيری نداشت ومن نااميد تر وپسرم بدتر قلف های شديد تيك گرفت كه حتی خودش رو ميزد واقعا خيلی درد آور بود نميتونستم به عنوان مادر ببينم پسرم نميتونه حرف بزنه وخودش رو ميزد.

شهر خودمون يك درمانگر معرفی كردن كه عنوان گفتار درمان كه مرتب بردمش هيچ تاثيری نداشت فقط پشت در كه مينشستم فقط ميگفت بهش حروف رو بكش تا نفس داری خودش خسته شده بود ميگفت نميرم گلوم درد مياد وهرچی ميگذشت قفل ها شديد تر ميشد

باز ادامه داديم تا جايی كه كه ديدم نه فايده ای نداره خيلی اذيت ميشد داخل كلاس ميگفت مامان اصلا باهام حرف نميزنه ميگه پازل درست كن يا مثلا ف رو كشيده بگو تا نتونی نفس بكشی و ديگه با گريه ميرفت ومن هم ادامه ندادم ودوباره شكست پشت شكست. تا روزی كه ايليا به پيش دبستانی رفت و آنجا هم بچه ها مسخرش كردن و ديگه نرفت .

واعصاب ها داغون از همه جا نا اميد كه خدا خواست يكی از هم كار های شوهرم دادششون دكتر كرمان بودن واقای حسينی نسب رو بهمون معرفی كردن منم كه همه ی درمان ها رو با شكست مواجه شدم گفتم اين درمانگر رو امتحان كنم شايد يه معجزه ای رخ بده كه واقعااا آقای حسينی نسب معجزه بود .

اولين جلسه رو با آقای دكتر رفتم يادم کنار آقای دكتر گريه كردم از بس لكنت ايليا شديد بود.آقای حسينی نسب گفتن درجه لكنت بالا هست و بايد عالی تمرين ها رو انجام بدين و اينكه توجه و تمركز ايليا خيلی پايين بود و بايد اين مورد هم كار بشه. واقعا سخت بود خيلی سخت بود كه با مشورت آقای دكتر به خاطره اينكه دوباره مسخره نشه ايليا رو كلاس اول يكسال ديرتر بردم.

بالاخره با وجود اينكه هيچكی رو نداشتم برای حمايت درمان هيچكی پشت من نبود همه بهم ميگفتن اذيتش نكن خوب ميشه اين ها فايده نداره حتی تخم كبوتر بده خوب ميشه ولش كن همش بی فايده هست حتی شوهرم هم بهم گفت كه من اصلا دنبال اين درمان نميام اگر ميخوای خودت بايد بری تا يزد و بيای با اين حرف خيلی نااميد شدم ولی باز هم ادامه دادم خودم تا يزد مياوردمش و با هم برميگشتيم برای درمان و حتی كاردرمانی يادمه كه سه هفته هفته ای دو روز ميومدم حتی ايليا خيلی اذيت ميكرد نميخواست تمرين كنه سر كلاس های كار درمانی دوست نداشت حاضر بشه ولی با هر ترفندی ادامه داديم حتی يادمه همه ديوار اتاق و يخچال جايی كه بيشتر ميديد رو شكل های لاكپشت و ستاره زده بودم كه داخل دهنش بمونه وطريقه حرف زدنش رو فراموش نكنه.

كه خيلی عالی به كمک بی نظير وحرفه ای آقای حسينی نسب به تثبيت رسيديم كه اين عالی بود خستگی كل دوسال از تنم بيرون رفت.
ولي ايليا فكر ميكرد به تثبیت رسيده نبايد تمرين كنه خيلی خيلی اذيت كرد چند دفعه نوسان شديد داشت ولی با جايزه و ستاره دادن عالی پيشرفت و تا الان كه مينويسم با همين ترفند پيش رفتيم.

به عنوان يک مادری كه اين مراحل رو پيش رفتم بهتون عرض ميكنم اصلا بچه ها هر چی خواستن براشون مهيا نكنين بزارين تلاش كنن و جايزه دادن هم در كنار تمرين داشته باشين.سپاس و ممنون از درمانگر ايليا آقای حسينی نسب كه مانند يک فرشته همراه ما بودند فراتر از عالی هستن آقای حسينی نسب همه ی موفقيت های ايليا رو مديون ايشون هستيم اميدوارم تمام زندگيشون سراسر از موفقيت وسربلندی باشن.

به اميد روزی كه هيچ كودكی روی زمين با لكنت نباشه

گزارش مادر ایلیا از مراحل رسیدن به مرحله تثبیت
Scroll to top