گزارش نشست «لکنت و دوزبانگی»

نشست «لکنت و دوزبانگی» ۱۷ بهمن ۱۴۰۰، به‌صورت غیرحضوری و به همت پژوهشکده زبان‌شناسیِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.


به‌گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست دکتر حوریه احدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و ابراهیم برزگر، دانشجوی دکترای تخصص گفتاردرمانی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، سخنرانی کردند.

در ابتدای این نشست، دکتر احدی ضمن بیان این نکته که دوزبانگی (به‌طور کلی‌تر، چندزبانگی) یک واقعیت اصلی زندگی در جهان امروز است، گفت: حدود ۵۰۰۰ زبان جهان در ۲۰۰ کشور مستقل جهان (۲۵ زبان در هر ایالت) صحبت می‌شود، بنابراین ارتباط بین شهروندان بسیاری از کشورهای جهان به‌وضوح مستلزم دو یا چند زبان است. «دیوید کریستال» (۱۹۹۷) تخمین می‌زند که دو سوم کودکان جهان در یک محیط دو زبانه بزرگ می‌شوند. شاید تعجب‌آور نباشد که تحقیقات در مورد دوزبانگی، خواه مبتنی بر تئوری و خواه عملی، در سال‌های اخیر از نظر کمیت، کیفیت و وسعت رشد چشمگیری داشته است.

دوزبانگی را نمی‌توان علت تأخیر در شروع تکلم کودکان دانست

در ادامه دکتر احدی ضمن تعریف زبان، به مسئله قراردادی‌بودن نشانه‌های زبانی پرداخت و گفت: کودکان دوزبانه برای هر مصداق دو نشانه آوایی دارند، به‌عبارت دیگر برای هر مصداق در معرض دو نمود آوایی قرار می‌گیرند و این می‌تواند یکی از دلایلی باشد که برای تأخیر شروع تکلم در دوزبانه‌ها مطرح شده است. با این وجود، بنابر مطالعات تجربی انجام شده و به دلیل وجود تأخیر در تک‌زبانه‌ها، نمی‌توان دوزبانگی را علت تأخیر در شروع تکلم کودکان دانست و باید سایر مؤله‌های دخیل در یادگیری زبان، همچون هوش، میزان تحریکات زبانی، مهارت‌های حسی-حرکتی کودک و … را نیز مورد بررسی قرار داد.

تفاوت بررسی دوزبانگی در سطح فردی و اجتماعی

وی در ادامه به تفاوت بررسی دوزبانگی در سطح فردی و اجتماعی پرداخت و گفت: توانش زبانی در بیش از یک زبان را می‌توان در هر دو سطح فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد، و این‌ها نباید آن‌طور که در ابتدا تصور می‌شود، به‌هم مرتبط باشند. درست است که کشوری پر از مردم چندزبانه خود به معنای آشکار چندزبانه است، با این وجود ممکن است فقط یک یا دو نوع را به‌عنوان زبان رسمی بشناسد.

برعکس، یک کشور ممکن است رسماً دوزبانه یا چندزبانه باشد و در عین حال اکثر شهروندان آن فقط توانش تک‌زبانی داشته باشند. برای مثال، بسیاری از ایالت‌های آفریقا دارای دو زبان رسمی هستند (معمولاً یک نوع بومی قوی و یک زبان اروپایی مهم) برای جمعیت‌های بسیار ناهمگون و چند زبانه. از سوی دیگر، کشورهایی مانند سوئیس (که در آن چهار زبان به رسمیت شناخته می‌شود) یا کانادا (که دو زبان را به‌طور رسمی تحریم می‌کند) به‌سختی به محیط‌های غنی و متنوع آفریقا از نظر زبانی شبیه هستند. البته هر دو مظاهر فردی و اجتماعی دوزبانگی مهم هستند، اما باید توجه داشت که تأکیدات آن کاملاً متفاوت است.

توانش فرد دوزبانه در دو زبان کامل نیست و دارای درجه‌بندی است

احدی در ادامه ضمن تعریف دوزبانگی، گفت: در تعاریف اولیه مربوط به دوزبانگی، فرد دوزبانه را فردی می‌دانستند که توانایی یکسان و کاملی در دو زبان داشته باشد، اما به مرور این دیگاه تغییر یافت و تقسیم‌بندی‌های مختلفی در مورد دوزبانگی مطرح شد. فراگیری زبان دوم به‌صورت همزمان یا متوالی از تقسیم‌بندی‌های اصلی مطرح در این حوزه است.

اولی قرار گرفتن در معرض بیش از یک نوع را از شروع گفتار یا حداقل از سنین بسیار پایین توصیف می‌کند (برخی از مفسران سه یا چهار سالگی را به عنوان یک برش نسبتاً دلخواه پیشنهاد کرده‌اند) در حالی‌که دومی به یادگیری زبان دوم در سنین بعد، یعنی بعد از یادگیری زبان اول اشاره دارد. در تقسیم‌بندی مهم دیگری افراد دوزبانه از نظر توانش زبانی به دو نوع متوازن و نامتوازن (همسان یا ناهمسان) تقسیم‌بندی می‌شوند. در نوع همسان توانش زبانی فرد در هر دو زبان یکسان است و در نوع ناهمسان توانش فرد در دو زبان متفاوت است. بنابراین می‌توان گفت توانایی فرد دوزبانه در دو زبان دارای درجه‌بندی است.

پیامدهای منفی دوزبانگی معمولاً ناشی از عوامل اجتماعی، شخصی، فرهنگی یا عوامل دیگر است

دکتر احدی در ادامه به اثرات مثبت و منفی مطرح شده درباره دوزبانگی پرداخت و گفت: در مورد دوزبانگی در اذهان عمومی و همچنین در نوشته‌های متخصصان مشهور همچون فرث و یسپرسن رشد کلی زبانی و ذهنی تحت تأثیر منفی قرار نمی‌گیرد. تربیت دوزبانه کودکان نیازمند ریسک اندکی است. علاوه بر این، پیامدهای منفی مشاهده شده، معمولاً ناشی از عوامل اجتماعی، شخصی، فرهنگی یا عوامل دیگر است و نه خود فرآیند دوزبانگی.

درواقع، بیشتر ناظران به مزایای توانش دوزبانگی زود هنگام اشاره می‌کنند. اینها بیش از همه، منعکس کننده سهولت نسبی یادگیری اولیه و سطوح بالاتر تسلط، واژگان و غیره هستند. در مورد اینکه چه زمانی دوزبانگی در سنین اولیه زندگی بهتر است (از بدو تولد، از سن سه سالگی) سؤال وجود دارد، اما دوران کودکی به‌طور کلی بهتر از هر چیز دیگری است (به‌ویژه، شاید، برای توانایی تلفظ بومی). گاهی اوقات استدلال می‌شود که مغز افراد جوان نسبت به مغز بزرگترها «انعطاف‌پذیری» بیشتری دارد. از سوی دیگر، تأکید بیش از حد بر اکتساب اولیه و انعطاف‌پذیری مغز، و این ایده که «دوره بحرانی» زبان‌آموزی برای افزودن زبان دیگری قابل انتقاد است.

یادگیرندگان مسن‌تر دارای تجربه شناختی هستند که در کودکان کوچک وجود ندارد و با انگیزه کافی، اغلب می‌توانند یادگیرندگان بهتری باشند. اگر بتوانیم بلوغ و ضرورت بیان شده بزرگترها را با تأثیرپذیری، تقلید، خودانگیختگی و خودآگاهی کوچکترها ترکیب کنیم، مطمئناً دستورالعملی برای فراگیری سریع و ماهرانه دوزبانه خواهیم داشت.

ارتباط دوزبانگی و هوش

دکتر احدی در ادامه سخنانش شرح داد: به‌طور کلی، مطالعات اولیه تمایل داشتند دوزبانگی را با هوش پایین مرتبط کنند، و جای تعجب نیست که بسیاری از آنها در آمریکا، در زمان نگرانی شدید با سیل مهاجران از اروپا (تقریباً ۱۹۰۰-۱۹۲۰) انجام شده‌اند. در چنین فضایی به‌راحتی می‌توان دریافت که مهاجران به‌دلیل زبانشان ناتوان بودند و هر چه بیشتر از زبان انگلیسی استفاده کنند، هوش اندازه‌گیری شده آنها بالاتر می‌رود. برای مثال، در یک مطالعه معروف بیان شده است که «استفاده از یک زبان خارجی در خانه یکی از عوامل اصلی در ایجاد عقب ماندگی ذهنی است».

علاوه براین ارتباط منفی بین دوزبانگی و هوش که تا حدودی به‌طور غیرمستقیم ناشی از ترس اجتماعی مهاجران نیز بود. برخی مطالعات نیز به‌دلیل کنترل‌های ناکافی در روش‌های آزمایشی خود دارای نقص بودند. به‌عنوان مثال، یک مطالعه معمولی تفاوت ضریب هوشی بین افراد تک‌زبانه و دوزبانه شهری را نشان نمی‌دهد، اما تفاوت قابل توجهی را برای کودکان روستایی نشان می‌دهد و با این حال تفاوت‌های آشکار ارتباط اجتماعی بین ساکنان شهر و روستا یا شغل و اجتماعی را در نظر گرفته نشده است.

تحقیقات بعدی اساساً هیچ رابطه‌ای را بین هوش و دوزبانگی نشان نمی‌دهد، زیرا کنترل متغیرهای مخدوش‌کننده عموماً با دقت بیشتری نسبت به مطالعات قبلی انجام شده است. کنترل جنسیت، سن و تفاوت‌های طبقاتی اجتماعی به روشی رایج تبدیل شد، زیرا فقدان چنین کنترلی به‌طور فزاینده‌ای باعث ایجاد ارتباط منفی در کارهای قبلی می‌شد. چیزی که برخی آن را نقطه عطف می‌دانستند، در اوایل دهه ۱۹۶۰ رخ داد، زمانی‌که یافته‌های مربوط به رابطه مثبت بین هوش و دوزبانگی ظاهر شد. در مونترال، پیل و لامبرت (۱۹۶۲/۱۹۷۲) با دقت بیشتری متغیرهای مربوطه را در بررسی افراد ده ساله دوزبانه، کنترل کردند. پس از مطالعه پیل و لامبرت، پژوهش‌های بسیار دیگری از ارتباط مثبت بین دوزبانگی و هوش حمایت کردند. پژوهش‌ها نشان داده است افراد دوزبانه در برخی از مهارت‌های شناختی همچون کنترل و تقسیم توجه و … مهارت بیشتری دارند.

احدی در خاتمه سخنانش به انواع روش‌های آموزش زبان دوم پرداخت و توضیح داد: روش‌های رسمی بسیاری برای آموزش زبان وجود دارد. در گذشته بیشتر تمایل بر حفظ قواعد دستوری و واژگان به‌صورت مطالعه کتبی داشتند و توجه کمتری به زبان گفتاری شده است. در محیط‌های مدارس امروزی، روش آموزش تغییر کرده است و تمایل به گفت‌وگو بیشتر و بیشتر شده است و دانش‌آموزان تشویق می‌شوند قبل از یادگیری دستور زبان، به‌صورت رسمی صحبت کنند و به‌طور خلاصه، فراگیری زبان دوم، شبیه یادگیری زبان اول شده است.

لکنت و ماهیت آن

در ادامه جلسه، برزگر ابتدا به لکنت و ماهیت آن پرداخت و گفت: لکنت، اختلالی است که در آن هماهنگی حرکات گفتاری ضعیف است یا به خوبی طرح‌ریزی نمی‌شود و به لحاظ زمان‌بندی متناسب نیست یا کند است. علاوه بر این، سازمان‌بندی شناختی، فرمول‌سازی گفتار و زبان بر تولید گفتار آرام، بدون تقلا و تلاش اثر می‌گذارد. در سرتاسر دوران کودکی، کودکان ظرفیت و توانایی لازم برای گفتار روان را به‌دست می‌آورند. این ظرفیت‌ها شامل کنترل حرکتی گفتار، ایجاد و شکل‌گیری زبان، بلوغ عاطفی_اجتماعی و توانایی شناختی است. همچنین تقاضا‌های اعمال شده روی کودکان از سوی شنوندگان یا خود کودک نیز مدام رو‌به افزایش است. زمانی‌که این ظرفیت‌ها و تقاضاها همزمان توسعه یابند، کودک می‌تواند به صورت طبیعی روان صحبت کند. هر زمان که این تقاضاها فراتر از ظرفیت‌های کودک باشد، لکنت به وقوع می‌پیوندد.

هر چه پیچیدگی زبانی افزایش یابد لکنت بیشتر می‌شود

وی در ادامه با اشاره به ظرفیت‌های مربوط به تولید گفتار روان، گفت: برای گفتار پیوسته، سریع، و بدون تلاش بچه‌ها باید دارای ظرفیت‌های مختلفی باشند که اولین آنها کنترل حرکتی گفتار است و شامل سرعت تولید هجاها، حرک دادن سریع گروهی از عضلات و زمان‌بندی حرکات است. تحقیقات نشان می‌دهند که ظرفیت کودک برای گفتار سریع و پیوسته همراه با رشد کودک توسعه می‌یابد، یعنی یک کودک دو ساله آهسته‌تر صحبت می‌کند و نسبت به بچه های پنج‌ساله، پیوستگی کمتری در گفتار دارد. همچنین ظرفیت کودک برای کنترل ریتم و هماهنگی و زمان‌بندی گفتار، به‌تدریج رشد می‌یابد.

ظرفیت دوم، «زبان» است. زبان شامل، بازیابی کلمات و یادگرفتن دستور زبان برای تولید جملات طولانی و پیچیده، استفاده از زبان برای اهداف مختلف و هم چنین تعامل و مکالمه است. وقتی طول جملات افزایش می‌یابد، سرعت گفتار کودکان پیش‌دبستانی نیز زیاد می‌شود. افزایش سرعت می‌تواند برای کودکان دچار لکنت، نوعی اختلال در امر روانی گفتارشان شود. در تحقیقات متعددی، رابطه بین ظرفیت زبان و لکنت، ارزیابی شده است و کودکانی که دچار لکنت هستند، غالباً در مقایسه با گروه کنترل، نمره زبانی کمتری می‌گیرند.

در تحقیقی دیگر گفته شد، هر چه پیچیدگی زبانی افزایش یابد لکنت بیشتر می‌شود. زمانی‌که تقاضاهای زبانی افزایش می‌یابد، تعداد دفعات تولید ناروان بیشتر می‌شود. ظرفیت های شناختی و اجتماعی_عاطفی احتمالاً باعث گفتار روان می‌شوند هر چند شواهد وجود این رابطه چندان زیاد نیست.

برزگر با اشاره به موضوع تقاضاهای روانی گفتار، گفت: فاکتور‌های محیطی برای تشویق کودک جهت «سریع حرف‌زدن» با تعداد مکث‌های کمتر، نوعی تقاضای حرکتی بر سیستم روانی کلام کودک محسوب می‌شوند. برای مثال رفتار گفتاری افراد خاص در زندگی کودک ممکن است باعث افزایش تقاضای حرکتی شود. مثلاً، اگر کودک قرار است به یک سؤال پیچیده‌تر جواب دهد، یک جمله را که درست بیان نشده است دوباره تکرار کند، یک جمله را بلند بگوید، در آن صورت ممکن است کودک تحت فشار زمانی قرار گیرد. نیاز برای گفتار سریع و پیوسته احتمالاً باعث افزایش لکنت در کودکانی می‌شود که مستعد لکنت هستند. علاوه‌بر این، گیتار و همکارانش (۱۹۹۲) متوجه شدند که لکنت کودک با سرعت گفتار والدین در ارتباط است. زمانی‌که مادر آهسته‌تر صحبت می‌کند، لکنت کودک کاهش می‌یابد.

تقاضاهای زبانی، شناختی و شخصیتی می‌تواند روانیِ گفتار را تحت تأثیر قرار دهند. وقتی والدین مدام از کودکان سؤالاتی می‌پرسند که به پاسخ‌های بلندتر نیاز دارند، لکنت آنها افزایش می‌یابد. در چندین بررسی نشان داده شد که پیچیدگی زبان مادر با پایداری لکنت کودک مرتبط بوده است. مادرانی که از زبان پیچیده‌تری استفاده می‌کنند یا جملات طولانی‌تری با کلمات مشکل‌تر تولید می‌کنند احتمالاً کودکشان از لکنت به مدت چندین سال رنج می‌برد.

لکنت در دو زبانه‌ها شایع تر از تک زبانه‌هاست

این دانشجوی دکترای تخصص گفتاردرمانی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در ادامه به مبحث لکنت و دوزبانگی پرداخت و گفت: لکنت در همه زبان‌ها اتفاق می‌افتد. تحقیقات نشان داده است که لکنت در دو زبانه‌ها شایع تر از تک زبانه‌هاست. در یک تحقیق نشان داده شد که سن شروع لکنت ۲۶ درصد از افراد دارای لکنت دو زبانه با شروع استفاده از زبان دوم مصادف بوده است. البته ارتباط واضحی بین لکنت و دو زبانگی وجود ندارد و فقط می‌توان گفت، استفاده از دو زبان بار زبان‌شناختی بیشتری برای کودک دو زبانه دارد. همچنین افراد دو زبانه به منابع شناختی بیشتری برای استفاده از زبان نیاز دارند.

تسلط روی زبان اول و دوم می‌تواند روی بسامد، توزیع و ماهیت لکنت اثر بگذارد. افراد دارای لکنت در زبانی که روی آن تسلط دارند، لکنت کمتری می‌کنند. تسلط کم روی زبان دوم، پیچیدگی واژگانی و نحوی باعث اختلال در کنترل حرکتی گفتار می‌شوند. تقاضاهای شناختی و زبان‌شناختی مرتبط با زبانی که تسلط کمتری روی آن دارند، می‌تواند فشار بیشتری روی سیستم حرکتی گفتار وارد کند.

تعویق‌اندازی آموزش زبان دوم

برزگر در خاتمه سخنانش شرح داد: الگوهای لکنت در زبان‌های مختلف به‌دلیل تفاوت‌های زبان‌شناختی (مثل تفاوت در طول کلمه، الگوهای استرس و مشخصات واج‌شناختی) که در زبان‌های مختلف وجود دارد، ممکن است متفاوت باشد. به‌تعویق انداختن یادگیری زبان دوم می‌تواند شانس بروز لکنت را کاهش دهد و همچنین شانس بهبودی را افزایش دهد. نتایج یک مطالعه نشان داد که اگر از یک زبان تا سن پنج‌سالگی استفاده شود، شانس شروع لکنت کاهش و سرعت بهبودی افزایش می‌یابد. در مطالعه دیگری نشان داده شد که به تعویق‌اندازی آموزش زبان دوم تا زمانی‌که کودک کنترل خوبی روی زبان اول به‌دست آورد، شانس شروع لکنت را کاهش می‌دهد. در زمینه درمان لکنت در کودکان دو زبانه مطالعات محدودی انجام گرفته است.

در یک مطالعه از درمان‌های مبتنی بر بازسازی گفتار برای درمان لکنت در نوجوانان استفاده و تمرینات درمانی همزمان روی دو زبان انجام شد که. لکنت در هر دو زبان کاهش یافت. همچنین در افراد دوزبانه اگر برنامه درمان لکنت برای یک زبان ارائه شود، می‌تواند به‌صورت خودانگیخته به زبان دیگر تعمیم یابد. شواهد نشان می‌دهد که افراد دارای لکنت دوزبانه می‌توانند درمان موفقی را تجربه کنند.

گزارش نشست «لکنت و دوزبانگی»
Scroll to top